جدول جو
جدول جو

معنی درمان سوز - جستجوی لغت در جدول جو

درمان سوز
(دِ گِ رِ)
درمان سوزنده. سوزندۀ درمان. درمان ناپذیر:
عاشق آشفته فرمان چون برد
درد درمان سوز درمان چون برد.
عطار
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ شِ کُ تَ / تِ)
جویندۀ درمان. آنکه در جستجوی درمان باشد. علاج خواه. طالب چاره. علاج و دارو طلبنده برای مداوا:
خیر شد زی درخت صندل بوی
که از او جانش گشت درمان جوی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رَ دی دَ / دِ)
دشمن سوزنده. سوزندۀ خصم:
او به دندان و چنگ دشمن سوز
بازوی آهنین من شب و روز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(شورْ، رَ تَ / تِ)
دهن سوز. (یادداشت مؤلف). رجوع به دهن سوز شود
لغت نامه دهخدا
روز چهاردهم از ماه آذار (د وم) که در آن روز یهودیان صورتکها میساختند بنام هامان (وزیر خشیارشا) و بردار میکشیدند و سپس آنها را میسوزاندند
فرهنگ لغت هوشیار
روز چهاردهم از ماه آذار (دوم) که در آن روز یهودیان صورتک ها می ساختند به نام هامان (وزیر خشایار شا) و بر دار می کشیدند و سپس آن ها را می سوزاندند
فرهنگ فارسی معین
خرمن سوخته، نابودشده، خانه سوز، بربادرفته
فرهنگ واژه مترادف متضاد